اگر رويكردهاي اصلي به حوزه دين و عمل اجتماعي را به دو دسته اصلي عرفيگرا و شريعتگرا تقسيم نماييم، آن گاه ميتوان رمضان البوطي را از جمله انديشمندان بنام اهل سنت در حوزه شريعتگرايي و نقد عرفيگرايي معرفي كرد. در مقاله حاضر نويسنده با رجوع به منابع و متون منتشر شده به چکیده کامل
اگر رويكردهاي اصلي به حوزه دين و عمل اجتماعي را به دو دسته اصلي عرفيگرا و شريعتگرا تقسيم نماييم، آن گاه ميتوان رمضان البوطي را از جمله انديشمندان بنام اهل سنت در حوزه شريعتگرايي و نقد عرفيگرايي معرفي كرد. در مقاله حاضر نويسنده با رجوع به منابع و متون منتشر شده به قلم بوطي، به بيان بنيادهاي نظري و عملي انديشه وي ـ كه بر ديني كردن حيات اجتماعي انسان استوار است ـ پرداخته است. در اين باره از اصولي چون عدالتخواهي، نفي سكولاريسم، نوگرايي ديني و بازگشت به اسلام اصيل به عنوان اركان نظري؛ و از محافظه كاري، داشتن نگرش معطوف به قدرت، اصلاحطلبي و مصلحتگرايي به عنوان اصول سياست عملي رمضان البوطي سخن گفته شده است.
پرونده مقاله
سابقة فعالیتهای اجرایی سیدحسین نصر به عنوان یک دولتمرد سبب شده است که اندیشة او با سکولاریسم پیوند زده شود. اما بررسی سابقة وی در این زمینه جدا از مبانی فکری وی که در انديشههاي اسلاف سنتگرايش ریشه دارد نیست. از جمله مؤلفههای اندیشة سنتگرایی ارتباط وثيق ميان حجيت مع چکیده کامل
سابقة فعالیتهای اجرایی سیدحسین نصر به عنوان یک دولتمرد سبب شده است که اندیشة او با سکولاریسم پیوند زده شود. اما بررسی سابقة وی در این زمینه جدا از مبانی فکری وی که در انديشههاي اسلاف سنتگرايش ریشه دارد نیست. از جمله مؤلفههای اندیشة سنتگرایی ارتباط وثيق ميان حجيت معنوي و اقتدار دنيوي است كه پشتوانة انديشة نصر دربارة حكومت ديني است. به اعتقاد نصر، مطابق با آموزههاي ديني و مخالف با انديشههاي غربي، نميتوان دست دين، بهخصوص دین اسلام، را از عرصة حكومت كوتاه كرد. در این مقاله کوشیده شده است دلایل نظری مخالفت نصر با سکولاریسم، به معناي جدايي دين از عرصة حكومت، مطرح و بررسی شود و در عین حال نشان داده شود که چگونه نحوة تقرير اين موضوع از جانب نصر موجب شده است كه در ايران كساني محملهايي براي نفوذ سكولاريسم در انديشة او بيابند و با وی مخالفت كنند.
پرونده مقاله
در حالي كه نسبت دين و سياست از مسائل اساسي در بررسي سامان فكر و كنش سياسي عصر ساساني بهشمار ميرود؛ انگارة غالب آن است كه سياست و فرمانفرمائي اين دوران بيشتر بدست موبدان، بر مدار آيين زرتشتي و براي تقويت و تحكيم آن بوده و بدينسان سياستِ ساسانيان دينمحور تلقي ميگردد. چکیده کامل
در حالي كه نسبت دين و سياست از مسائل اساسي در بررسي سامان فكر و كنش سياسي عصر ساساني بهشمار ميرود؛ انگارة غالب آن است كه سياست و فرمانفرمائي اين دوران بيشتر بدست موبدان، بر مدار آيين زرتشتي و براي تقويت و تحكيم آن بوده و بدينسان سياستِ ساسانيان دينمحور تلقي ميگردد. اين پژوهش كوششي است در جهت بازانديشي در اين انگارة مألوف با بازخواني رابطة دين و سياست در پرتو بررسي تطبيقي متن نامة تنسر به گشنسپ با انگارههاي ماكياولي در اين حوزه. از اين بازخوانيِ چنين به نظر ميرسد كه راهبرد و رويكرد بنيادگذاران ساساني به نسبتِ مقولات دين و سياست را بايد نه دينمحور، بلكه ايرانمحور و ايرانگرايانه دانست. محور كنش و انديشة سياسي آنان امر سياسي و ايراني است با كاربست ابزارِ دين.
پرونده مقاله